رسته‌ها
زن زیادی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 75 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 75 رای
قسمتی از کتاب:
«ننه جون شما هیچ کدوم یادتون نمیآدش. منو تازه دو سه سال بود به خونه شوور فرستاده بودن. حاج اصغرمو تازه از شیر گرفته بودم و رقیه رو آبستن بودم...» خاله این طور شروع کرد. یکی از شب‌های ماه رمضون بود که او به منزل ما آمده بود و پس از افطار، معصومه سلطان، قلیان کدویی گردویی گردن دراز ما را - که شب‌های روضه، توی مجلس بسیار تماشایی است - برای او آتش کرده بود ؛ و او در حالی که نی قلیان را زیر لب داشت، این گونه ادامه می‌داد: «... تو همین کوچه سیدولی - که اون وقتا لوح قبرش پیدا شده بود و من خودم با بیم رفتیم تموشا، قربونش برم! - رو یه سنگ مرمر یه زری، ده پونزده خط عربی نوشته بودن. اما من هرچه کردم نتونستم بخونمش. آخه اون وقتا که هنوز چشام کم سو نشده بود، قرآنو بهتر از بی بیم می خوندم. اما خط اون لوح رو نتونستم بخونم. آخه ننه زیر و زبر که نداش که... آره اینو می‌گفتم. تو همون کوچه، یه کارامسرایی بودش خیلی خرابه، مال یه پیرمردکی بود که هی خدا خدا می‌کرد، یه بنده خدایی پیدا بشه و اونو ازش بخره و راحتش کنه...» خاله پس از آن که یک پک طولانی به قلیان زد و معلوم بود که از نفس دادن قلیان خیلی راضی است، و پس از اینکه نفس خود را تازه کرد، گفت: «... اون وقتا تو محل ما یه دختر ترشیده‌ای بود، بهش بتول می گفتن. راستش ما آخر نفهمیدیم از کجا پیداش شده بود. من خوب یادمه روزای عید فطر که می‌شد، با ییشای صناری که از این ور و اون ور جمع می‌کرد، متقالی، چیتی، چیزی تهیه می‌کرد و میومد تو مسجد «کوچه دردار» و وقتی نماز تموم می‌شد، پیرهن مراد بخیه می‌زد. ولی هیچ فایده نداشت. بی چاره بختش کور کور بود. خودش می‌گفت: «نمی دونم، خدا عالمه! شاید برام جادو جنبلی، چیزی کرده باشن. من کاری از دستم بر نمیآدش. خدا خودش جزاشونو بده.»
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
191
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1392/11/04

کتاب‌های مرتبط

ایهام
ایهام
4.7 امتیاز
از 29 رای
گلدن آرک
گلدن آرک
3.8 امتیاز
از 12 رای
سه تار
سه تار
4.3 امتیاز
از 163 رای
گور و گهواره
گور و گهواره
4.4 امتیاز
از 63 رای
تیرانداز: قصه نامه
تیرانداز: قصه نامه
3.3 امتیاز
از 4 رای
تردید در سه فعل: مجموعه قصه
تردید در سه فعل: مجموعه قصه
3.8 امتیاز
از 6 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی زن زیادی

تعداد دیدگاه‌ها:
4
راستش متوجه منظور آل احمد از این کتاب شدم....ول اصلا بهم نچسبید داستان های کوتاه آل احمد رو معمولا به بقیه آثارش ترجیح می دم(منهای ترجمه هاش)
این کتابو یکبار خونده بودم اما نداشتمش الان میشه برای خودم .مرسی
زن زیادی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک